سروده های آدم
می خواستم
شعر دلم را بنویسم
امشب
برای گفتن
غزل های زیاد دارد
می دانستم
پشت پنجره
صبح به تماشا ایستاده است
پاکت های خالی سیگار
برگه های خالی دفتر
و دست هایی
که التماس می کنند
و مدادی
که عاشق شعر سپید است !
(ادم)
عقل ، با وسوسه ي مصلحت از راه رسيد
عشق، چون حادثه از گوشه اي ، ناگاه رسيد
زندگي صحنه جنگ است ، ميان سر و دل
عمر وقتي ، به نزديكي پنجاه رسيد
(ادم)
غمت را
لبخند بزن
دردت را
چون ترانه ای عاشقانه
زمزمه کن
در دفتر خاطره هاي تو
بگذار غصه
قصه ای شیرین باشد
تیرگی ابر
طراوت باران می شود
دلت را
به رنگین کمان بسپار!
(ادم)
پاييز در پيراهن سبز بهارم
خارم كه گل را كرده اند آيينه دارم
تصویر گریه قاب شد در چشم هایم
روی لبانم شکلکی از خنده دارم
مانند اقیانوس آرامم ، اگر چه
آبستن صد کوه ، موج بی قرارم
رودم که دارم آرزو سیلاب باشم
عصیان ، موروثی ست در ایل و تبارم
انگار دامنگیر من شد خون هابیل
در آن آن زندگانی سوگوارم
در انتظار اتفاقی تازه اینجا
آمد و رفت روز و شب را می شمارم
بیداری پر درد امروز خودم را
مدیون دشمن بازی طاووس و مارم
ترکیب ناموزون شیطان و فرشته
من آدمم ، من طنز تلخ روزگارم
)ادم(
درپای عهد مهربانی جان گذاشتم
پشت قباله غمت ایمان گذاشتم
فرمان بر آهوی چشمان شما شدم
بر دوش شیر عقل خود پالان گذاشتم
تا گل بچینم از لبان بی وفای ات
در ابر دیده قصه باران گذاشتم
دیدم سرم لیاقت دامان تو نداشت
از شهر بردم و به بیابان گذاشتم
زین بیشتر تحمل دوری نداشتم
بر زندگانی ، نقطه پایان گذاشتم
)ادم(
به نام صبح سپيد انقلاب خواهد شد
اساس خانه ظلمت خراب خواهد شد
به ياد خون گل سرخ ريخته بر خا ك
بهار مي رسد و ، آفتاب خواهد شد
شبيه طالع ما ، ديدگان بخت شما
چو نوبتش برسد غرق خواب خواهد شد
نشسته اي لب دريا ، ولي نمي داني
كه سهم كوزه ات آخر سراب خواهد شد
كبوتري كه به چنگال تو گرفتار است
چو چشم دل بگشايد، عقاب خواهد شد
جهان ، هميشه به كام كسي نمي ماند
شب سياه تو ، روز حساب خواهد شد
ميان باغ نشستن هميشه فرصت گل نيست
به سوز آتش آهي ، گلاب خواهد شد
شبيه غوره تلخ است روزگار ، ولي
درون خم خيالش ، شراب خواهد شد
(ادم)
telegram.me/chizishabihehsher
زلیخا هم اسیر دست شیطان می شود آخر
نصیب یوسف ما کنج زندان می شود آخر
به امید سر زلف کسی ماندم ، ندانستم
شبیه بید با بادی پریشان می شود آخر
به گل ها دل سپردن خار درچشم تو خواهد شد
که هر دشت گلی روزی بیابان می شود آخر
صدای شادمانی یک دو روزی هست مهمانت
بنای هر دلی با گریه ویران می شود آخر
نشو مغرور چشم انداز پر آرامش دریا
که با حرف نسیمی غرق توفان می شود آخر
به سرسبزی باغ آرزوها دل چه می بندی
بهار عشق هم روزی زمستان می شود آخر
(ادم)
بيهوده بر طبل اندوه مي كوبي
كسي زبان تو را نمي داند
پرپر زدن پرنده
لبخند رضايت مي نشاند
بر لبان زندانبان
در سر زمين بستن و شكستن
سكوت نشانه خرد است
خاموش كه باشي
به ياد تو
شايد
دقيقه اي سكوت كنند
شايد
شمعي روشن شود
به ياد تو
قلبي كه روزگاري بود
و
عاشق بود!
(ادم)
telegram.me/chizishabihehsher
اگر چه مي رسد از هر طرف آواز درد اينجا
صداي دلنشيني دارد اما ، ساز درد اينجا
غروب عشق ، از اشك دل ما ارغواني شد
بيا بنشين! تماشايي ست چشم انداز درد اينجا
نمي داند كسي ، از حال مشتاقي ما چيزي
نمي گويد زبان داغداران ، راز درد اينجا
هواي نااميدي ، آسمان تلخ تنهايي
خيالم بي تو پر شد، از پر پرواز درد اينجا
براي لحظه اي دست از سر دل برنمي دارد
تو را دارد بهانه ، كودك لجباز درد اينجا
نواي ناله ني ، از گلوي بغض مي آيد
قلم در دست هايم شد غزل پرداز درد اينجا
(ادم)
telegram.me/chizishabihehsher
چنين كه مست درآمد شراب چشمانت
نه من كه هست زمانه خراب چشمانت
دگر به حرف نگاهت، نمي سپارم دل
به چاه حادثه بردم ، طناب چشمانت
شبيه قصه اي از عشق سرنوشت مرا
نوشته دست ازل ، در كتاب چشمانت
سپيده سر نزند ، تا ابد به خانه ما
اگر طلوع نكند ، آفتاب چشمانت
هواي خاطره ام بوي سيب مي گيرد
دمي اگر بنشينم به قاب چشمانت
بيا كه باغ ببيند لحظه اي خود را
كوير زندگيم در سراب چشمانت
(ادم)
سيبي بيار و بار ديگر كار حوا كن
در چشم آدم زندگي را پر ز معنا كن
يك روز ، با خنده بيا تا خانه قلبم
درگوش او مثل نسيمي عشق نجوا كن
كابوس تلخ نا اميدي هاي هر شب را
با حرف هاي روشن خود غرق رويا كن
راز بزگي را دو چشمت مي كند پنهان
چيزي بگو ، حرفي بزن ، حل معما كن
اينجا كسي از عاشقي چيزي نمي داند
دست دل ما را بگير و ترك دنيا كن
صوت قطار زندگي پيچيد در گوشم
اين يك دو روز عمر را با ما مدارا كن
*ادم
زندگی گرگ شد و دور و برم می گردد
مرگ ، چون لاشخوری دور سرم می چرخد
داغ ، میخی است که بر سینه من می کوبد
درد ، پیچی است که بر فرق سرم می چرخد
من کبوتر شدم و عشق شما قیچی شد
روز و شب در هوس بال و پرم می چرخد
مثل ماری ز غم دوست به خود می پیچم
نیست قر ، این که میان کمرم می چرخد
مانده ام منتظر بخت ، ببینم آخر
به کدام پاشنه ای باز درم می چرخد
*ادم
گفتي دل تنگ داری ای دوست
با ما سر جنگ داری ای دوست
ما تنگ دل لب شماییم
لبخند قشنگ داری ای دوست
*ادم